آشتیپذیر، صلحدوست، آرام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a modest and peaceable man
یک مرد افتاده و آرام
I was pleased to see how peaceable the horse had become.
از اینکه اسب این چنین رام شده بود خوشنود شدم.
The natives lead peaceable lives.
بومیان در صلح و صفا زندگی میکنند.
The escaped prisoners surrendered peaceably.
زندانیان فراری بدون خشونت تسلیم شدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «peaceable» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/peaceable