امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cold

koʊld kəʊld
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    colds
  • صفت تفضیلی:

    colder
  • صفت عالی:

    coldest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A1
سرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- He took a sip of the cold lemonade.
- او جرعه‌ای از لیموناد سرد را نوشید.
- The water in the lake was surprisingly cold.
- آب دریاچه به‌شکل شگفت‌انگیزی سرد بود.
- We decided to stay indoors during the cold day.
- تصمیم گرفتیم که در این روز سرد در خانه بمانیم.
adjective B1
سرد، بی‌عاطفه، بی‌احساس، بی‌مهر، خشک، غیرصمیمی
- The cold tone of his voice hinted at his disapproval.
- لحن سرد صدایش حاکی از عدم موافقت او بود.
- The cold atmosphere at the party made everyone feel uncomfortable.
- جو غیرصمیمی مهمانی باعث شده بود که همه احساس معذب بودن داشته باشند.
- Mana's cold response left him feeling rejected and confused.
- پاسخ سرد مانا باعث شد که او احساس طرد شدن و سردرگمی داشته باشد.
adjective
حقوق غیرمختومه، حل‌نشده، بی‌نتیجه، بی‌سرانجام (پرونده‌های کماکان در جریانی که به نتیجه نرسیده و احتمال می‌رود که دیگر به نتیجه نرسند) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده
- The detective worked tirelessly to prevent the case from going cold.
- کارآگاه بی‌وقفه تلاش کرد تا از بی‌سرانجام ماندن پرونده جلوگیری کند.
- She found new evidence related to the cold case.
- او در رابطه با این پرونده‌ی بی‌نتیجه به شواهد جدیدی دست یافت.
adjective
دور، غیرنزدیک (در بازی‌های دسته‌جمعی برای اشاره به دور بودن فرد موردنظر از پاسخ سوال مطرح‌شده و یا شیئی پنهان‌شده کاربرد دارد)
- Not there; you're getting colder!
- اون‌جا نه؛ داری دورتر می‌شی!
- Think more; you're cold!
- بیشتر فکر کن؛ (از جواب) دوری!
noun countable
پزشکی سرماخوردگی، زکام (نوعی بیماری عفونی شایع) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده
- Sepideh caught a cold last week.
- سپیده هفته‌ی قبل سرما خورد.
- Drinking warm tea helps soothe the symptoms of a cold.
- نوشیدن چای گرم به تسکین علائم سرماخوردگی کمک می‌کند.
- The cold spread quickly among the students at school.
- سرماخوردگی به‌سرعت بین دانش‌آموزان مدرسه سرایت پیدا کرد.
noun singular uncountable B1
سرما
- I can't stand the cold.
- نمی‌توانم این سرما را تحمل کنم.
- We stayed indoors to escape the biting cold.
- برای فرار از این سرمای استخوان‌سوز در خانه ماندیم.
- I dread the cold during winter months.
- من از سرمای ماه‌های زمستان می‌ترسم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cold

  1. adjective chilly, freezing
    Synonyms:
    algid arctic below freezing below zero benumbed biting bitter blasting bleak boreal brisk brumal chill chilled cool crisp cutting frigid frore frosty frozen gelid glacial have goose bumps hawkish hiemal hyperborean icebox iced icy inclement intense keen nipping nippy numbed numbing one-dog night penetrating piercing polar raw rimy severe sharp shivery Siberian sleety snappy snowy stinging two-dog night wintry
    Antonyms:
    hot warm
  1. adjective aloof, unresponsive
    Synonyms:
    apathetic cold-blooded cool dead distant emotionless frigid frosty glacial icy impersonal imperturbable indifferent inhibited inhospitable joyless lukewarm matter-of-fact passionless phlegmatic reserved reticent spiritless standoffish stony unconcerned undemonstrative unenthusiastic unfeeling unimpassioned unmoved unresponsive unsympathetic
    Antonyms:
    animated ardent eager enthusiastic excited fervid friendly interested sympathetic warm zealous
  1. noun frigid conditions
    Synonyms:
    ague algidity algor chill chilliness coldness congelation draft freeze frigidity frost frostbite frostiness frozenness gelidity gelidness glaciation goose flesh iciness inclemency rawness refrigeration shivering shivers snow wintertime wintriness
    Antonyms:
    heat warmth

Collocations

Idioms

  • cold comfort

    راحتی کم، تسکین جزئی، دل‌خوش‌کنک

  • leave one cold

    جلب توجه و علاقه نکردن، بی‌مزه و ملالت‌آور بودن

  • in the cold

    دور از توجه، دست‌خوش غفلت، مورد مسامحه

  • throw cold water on

    دل‌سرد کردن، تو ذوق کسی زدن

    دلسرد کردن، از شوق انداختن

ارجاع به لغت cold

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cold

لغات نزدیک cold

پیشنهاد بهبود معانی