امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Imperturbable

ˌɪmpərˈtɜrːbəbl ˌɪmpəˈtɜːbəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
تزلزل‌ناپذیر، آرام، خونسرد، ساکت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The usually imperturbable officer was now weeping.
- در آن هنگام افسری که معمولاً خوددار بود، داشت اشک می‌ریخت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد imperturbable

  1. adjective calm, collected
    Synonyms: assured, complacent, composed, cool, cool as cucumber, disimpassioned, equanimous, hard as nails, immovable, nerveless, nonchalant, roll with punches, sedate, self-possessed, self-satisfied, smug, stiff upper lip, stoical, thick-skinned, tranquil, unaffected, undisturbed, unexcitable, unflappable, unmoved, unruffled, untouched
    Antonyms: excitable, irritable, jittery, perturbable, touchy

ارجاع به لغت imperturbable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «imperturbable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/imperturbable

لغات نزدیک imperturbable

پیشنهاد بهبود معانی