گذشتهی ساده:
sedatedشکل سوم:
sedatedسومشخص مفرد:
sedatesوجه وصفی حال:
sedatingآرام، ملایم، متین، موقر، تسکیندهنده
a sedate young woman
یک زن جوان متین
His sedate demeanor reassured everyone during the tense meeting.
رفتار آرام او در این جلسهی پرتنش به همه اطمینان داد.
آرامبخش زدن، داروی مسکن دادن، داروی خوابآور دادن، آرام کردن (با دارو)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The nurse had to sedate the child to perform the necessary tests.
پرستار مجبور شد به کودک آرامبخش بزند تا آزمایشات لازم را انجام دهد.
They decided to sedate the horse for a smoother transportation process.
آنها تصمیم گرفتند به اسب داروی خوابآور بدهند تا روند حملونقل راحتتری داشته باشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sedate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sedate