امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Solemn

ˈsɑːləm ˈsɒləm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more solemn
  • صفت عالی:

    most solemn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
رسمی، موقر، جدی، گرفته، موقرانه، با تشریفات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a solemn promise
- قول صمیمانه
- He took a solemn oath on the Bible.
- از صمیم قلب به انجیل قسم خورد.
- a solemn writ
- حکم رسمی دادگاه
- a solemn declaration
- اعلام قانونی
- a solemn blessing
- تبرک مذهبی
- a solemn festival
- عید مذهبی
- these solemn scenes
- این مناظر پرشکوه
- a solemn funeral procession
- مراسم تشییع جنازه‌ی پر‌ابهت
- Children are a solemn responsibility to their parents.
- بچه‌ها برای والدین خود مسئولیت بزرگی هستند.
- to grow solemn
- حالت جدی به خود گرفتن
- at this solemn moment
- در این لحظه‌ی خطیر
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد solemn

  1. adjective quiet, serious
    Synonyms:
    austere brooding cold sober deliberate dignified downbeat earnest funereal glum grave heavy intense matter of life and death moody no fooling no-nonsense pensive portentous reflective sedate sober somber staid stern thoughtful weighty
    Antonyms:
    frivolous funny laughing light
  1. adjective impressive, sacred
    Synonyms:
    august awe-inspiring ceremonial ceremonious conventional devotional dignified divine formal full grand grave hallowed holy imposing magnificent majestic momentous ostentatious overwhelming plenary religious reverential ritual sanctified stately venerable
    Antonyms:
    insignificant ordinary unimpressive unsacred usual

ارجاع به لغت solemn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «solemn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/solemn

لغات نزدیک solemn

پیشنهاد بهبود معانی