شکل جمع:
funniesصفت تفضیلی:
funnierصفت عالی:
funniestخندهدار، خندهآور، بامزه، بانمک، مضحک
a funny story
داستانی خندهدار
the funny looks and acts of Charlie Chaplin
قیافه و حرکات خنده آور چارلی چاپلین
Don't get funny with me!
حرف دهانت را بفهم! (بیادبی نکن!)
عجیب و غریب، گیجکننده، غیرعادی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They have funny ideas about religion.
آنها دربارهی مذهب عقاید عجیبوغریبی دارند.
متقلب، دغل، دغلبازی، گولزننده، فریبکار، حقهباز
If there is funny business the deal is off.
اگر دغلبازی در کار باشد، معاملهمان نخواهد شد.
(غیر رسمی) (British English) کمی دیوانه، خل و چل
She's a bit funny sometimes!
او بعضی وقتها یه چیزش میشه!
(احساس) ناخوشی، خسته از لحاظ روحی
(the funnies) طنزهای تصویری، کارتونهای داستانی با موضوع طنز که در یک بخش از روزنامه یا مجلات چاپ میشود، لطیفههای تصویری، (comic strip)
(عامیانه) گستاخی کردن نسبت به، بیادبی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «funny» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/funny