Droll

droʊl drəʊl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    droller
  • صفت عالی:

    drollest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

خنده‌آور، مضحک، مسخره‌آمیز، لودگی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He says droll things.
- او حرف‌های بامزه‌ای می‌زند.
- Charlie Chaplin, that droll little man
- چارلی چاپلین، آن مرد کوچک و خنده‌دار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد droll

  1. adjective amusing, farcical
    Synonyms: absurd, camp, campy, clownish, comic, comical, crack-up, diverting, eccentric, entertaining, for grins, funny, gagged up, gelastic, humorous, jocular, joshing, laffer, laughable, ludicrous, odd, preposterous, quaint, queer, quizzical, ridiculous, riot, risible, waggish, whimsical
    Antonyms: dramatic, serious, traumatic, unfunny

ارجاع به لغت droll

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «droll» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/droll

لغات نزدیک droll

پیشنهاد بهبود معانی