فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Traumatic

trɑːˈmæt̬ɪk trɔːˈmætɪk

صفت تفضیلی:

more traumatic

صفت عالی:

most traumatic

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

دردناک، وحشتناک، تکان‌دهنده، آسیب‌زا، ناگوار، جراحت‌بار، زخم‌آفرین

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

The film depicted a traumatic event that shocked the audience.

این فیلم اتفاقی دردناک را به تصویر می‌کشد که تماشاگران را شوکه کرد.

Many survivors face traumatic challenges in their recovery journey.

بسیاری از بازماندگان در مسیر بهبودی خود با چالش‌های آسیب‌زا مواجه می‌شوند.

adjective informal

نگران‌کننده، ناراحت‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

She sought therapy to cope with her traumatic memories.

او برای کنار آمدن با خاطرات ناراحت‌کننده‌ی خود به‌دنبال درمان رفت.

The news report covered the traumatic events of the natural disaster.

این گزارش به اتفاقات نگران‌کننده‌ی این بلای طبیعی پرداخته است.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت traumatic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «traumatic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/traumatic

لغات نزدیک traumatic

پیشنهاد بهبود معانی