فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
    آخرین به‌روزرسانی:

    Quaint

    kweɪnt kweɪnt

    صفت تفضیلی:

    quainter

    صفت عالی:

    quaintest

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective C2

    خیلی ظریف، از روی مهارت، عجیب و جالب

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    her quaint accent delighted the audience.

    لهجه‌ی غیرعادی او شنوندگان را محظوظ کرد.

    They still keep some quaint old customs.

    آن‌ها هنوز برخی رسوم جالب را نگه می‌دارند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد quaint

    1. adjective strange, odd
      Synonyms:
      unusual weird peculiar odd funny curious original special eccentric freaky freakish bizarre queer singular erratic fantastic idiosyncratic offbeat whimsical droll laughable oddball off the beaten track outlandish fanciful
      Antonyms:
      common usual regular conventional
    1. adjective old-fashioned; nostalgically attractive
      Synonyms:
      charming pleasing picturesque antique old-world old-fashioned ancient Victorian captivating enchanting curious fanciful artful affected whimsical archaic antiquated colonial ingenious Gothic baroque
      Antonyms:
      new current up-to-date new-fangled

    ارجاع به لغت quaint

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «quaint» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quaint

    لغات نزدیک quaint

    پیشنهاد بهبود معانی