فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک

    Victorian

    vɪkˈtɔːriən vɪkˈtɔːriən
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      victorians

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    ویکتوریایی (مربوط به زمان سلطنت ملکه ویکتوریا)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - The Victorian architecture in the city is truly impressive.
    - معماری ویکتوریایی در شهر واقعاً چشمگیر است.
    - Books from the Victorian era often reflect the social norms of the time.
    - کتاب‌های دوره‌ی ویکتوریایی معمولاً بازتاب‌دهنده‌ی هنجارهای اجتماعی آن زمان هستند.
    - Zohreh loves reading Victorian poetry that captures the essence of the time.
    - زهره‌ عاشق خواندن اشعار ویکتوریایی است که جوهره‌ی آن زمان را به تصویر می‌کشد.
    noun countable
    ویکتوریایی (مردمی که در دوران ملکه ویکتوریا زندگی می‌کردند)
    - Victorians were often fascinated by new technologies and inventions.
    - ویکتوریایی‌ها معمولاً به فناوری‌ها و اختراعات جدید علاقه‌مند بودند.
    - As a Victorian, she experienced both the glamour and the hardships of the time.
    - به‌عنوان ویکتوریایی، او هم زرق‌وبرق و هم سختی‌های آن زمان را تجربه کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد Victorian

    1. adjective prudish
      Synonyms:
      conservative proper conventional respectable straitlaced prim stiff rigid uptight demure genteel square starchy stuffy prissy puritanical smug priggish

    ارجاع به لغت Victorian

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «Victorian» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/victorian

    لغات نزدیک Victorian

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه