امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Plate

pleɪt pleɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    plated
  • شکل سوم:

    plated
  • سوم‌شخص مفرد:

    plates
  • وجه وصفی حال:

    plating
  • شکل جمع:

    plates

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
بشقاب، صفحه، ورقه، قاب، پلاک، لوح، روکش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The surgeon inserted a metal plate into his damaged skull.
- جراح صفحه‌ای فلزی در جمجمه‌ی مصدوم او قرار داد.
- tectonic plates
- (زمین‌شناسی) صفحات تکتونیک
- I filled my plate with rice.
- بشقاب خود را پر از برنج کردم.
- a plate full of fruits
- یک بشقاب پر از میوه
- a china plate
- بشقاب چینی
- All the church plate was stolen.
- تمام ظروف کلیسا را دزدیدند.
- dinner at $20 a plate
- شام هر پرس 20 دلار
- a fish plate
- یک وعده خوراک ماهی
- This animal's body is covered with horny plates.
- تنه‌ی این جانور از پهنه‌های شاخی پوشیده است.
- gold plate
- روکش طلا
- This cup is only plate, so it's not expensive.
- این جام روکش شده است و لذا گران قیمت نیست.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - transitive
روکش فلزی کردن، آبکاری فلزی کردن، روکش کردن، متورق کردن
- The dishes are plated with gold.
- ظرف‌ها را آب طلا داده‌اند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plate

  1. noun dish or meal served
    Synonyms:
    bowl casserole course helping platter portion service serving trencher
  1. noun sheet, panel
    Synonyms:
    coat disc flake foil lamella lamina layer leaf plane print scale slab slice spangle stratum
  1. verb coat with metallic material
    Synonyms:
    anodize bronze chrome cover electroplate enamel encrust face flake foil gild laminate layer nickel overlay platinize scale silver stratify

Idioms

  • on a plate

    (عامیانه) با کوشش کم، دو دستی (تقدیم شده)

ارجاع به لغت plate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plate

لغات نزدیک plate

پیشنهاد بهبود معانی