آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ شهریور ۱۴۰۴

    Plate

    pleɪt pleɪt

    گذشته‌ی ساده:

    plated

    شکل سوم:

    plated

    سوم‌شخص مفرد:

    plates

    وجه وصفی حال:

    plating

    شکل جمع:

    plates

    معنی plate | جمله با plate

    noun countable A1

    بشقاب

    plate, بشقاب
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    She placed the salad on the large plate.

    او سالاد را روی بشقاب بزرگی گذاشت.

    The artist decorated the ceramic plate beautifully.

    هنرمند بشقاب سرامیکی را به‌زیبایی تزئین کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The kitchen was filled with dirty plates after the birthday party.

    بعداز جشن تولد آشپزخانه پر از بشقاب‌های کثیف بود.

    noun countable

    بشقاب، پرس غذا، به‌قدر یک بشقاب (مقدار غذای روی بشقاب)

    همچنین می‌توان از plateful استفاده کرد.

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    Pedrame ate two plates of Ghormeh Sabzi.

    پدرام دو بشقاب قرمه‌سبزی خورد.

    We ordered five plates of Chelow kabab in the restaurant.

    ما در رستوران پنج پرس چلوکباب سفارش دادیم.

    noun countable

    پلیت، صفحه، ورق، روکش، لوح (قطعه‌ای مسطح، سخت و خم‌ناپذیر)

    He measured the dimensions of the steel plate.

    او ابعاد ورق فولادی را اندازه‌گیری کرد.

    The archaeologists uncovered a mysterious bony plate in the burial site.

    باستان‌شناسان صفحه‌ی استخوانی مرموزی را در محوطه‌ی تدفینی کشف کردند.

    noun countable

    (صنعت چاپ) پلیت، لوح، زینک (صفحات یا قالب‌هایی فلزی که برای چاپ تصاویر یا متون بر روی سطوح مختلف استفاده می‌شوند)

    The book illustrations were made from copper plates.

    تصاویر کتاب از لوح‌های مسی ساخته شده بودند.

    Old printing plates were displayed in the museum.

    پلیت‌های چاپ قدیمی در موزه به نمایش گذاشته شدند.

    noun countable

    ورزش صفحه‌ی وزنه، وزنه‌ی هالتر، صفحه‌ی هالتر

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    Sadra lifted the bumper plate with ease.

    صدرا وزنه‌‌ی هالتر را به‌راحتی بلند کرد.

    The gym was filled with colorful bumper plates stacked neatly on the rack.

    سالن بدن‌سازی پر از صفحات وزنه‌ی رنگارنگی بود که به‌طور مرتب روی قفسه چیده شده بودند.

    noun countable

    تصویر، عکس (در کتاب)

    The plates in the encyclopedia were printed on high-quality paper.

    تصاویر در دایرةالمعارف روی کاغذ باکیفیت چاپ شدند.

    The illustrated plates made the textbook more attractive to students.

    تصاویر موجود در کتاب درسی، آن را برای دانش‌آموزان جذاب‌تر کرده بود.

    noun singular informal

    انگلیسی آمریکایی ورزش (the plate) (بیسبال) جایگاه توپ‌زن، بیس‌خانه (محل قرارگیری زننده‌ی توپ و نقطه‌ای که بازیکنان هنگام به پایان رساندن یک دور بازی به آن می‌رسند)

    شکل عامیانه‌ی لغت home plate

    The baseball player stepped up to the plate with confidence.

    بازیکن بیسبال با اعتمادبه‌نفس به سمت جایگاه توپ‌زن قدم برداشت.

    He adjusted his stance before swinging the bat at the plate.

    او قبل‌از چرخاندن چوب بیسبال در جایگاه توپ‌زن حالت ایستادن خود را تنظیم کرد.

    noun uncountable

    آبکاری، روکش (لایه‌ی نازکی از فلز که سطح فلز یا شیئی دیگر را پوشانده است)

    The spoons are silver plate.

    این قاشق‌ها آبکاری نقره دارند.

    Atousa's watch was gold plate.

    ساعت مچی آتوسا روکشی از طلا داشت.

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی زمین‌شناسی صفحه، لایه (هر یک از لایه‌های بزرگ، سنگی و متحرکی که طبق نظریه‌ی زمین‌ساخت صفحه‌ای تشکیل‌دهنده‌ی سطح زمین هستند)

    Tectonic plates shift slowly beneath the Earth's surface.

    صفحات تکتونیکی به‌آرامی زیر سطح زمین جابجا می‌شوند.

    The movement of tectonic plates causes earthquakes.

    حرکت صفحات تکتونیکی باعث ایجاد زمین‌لرزه می‌شود.

    noun uncountable

    ظروف زینتی، ظروف طلا، ظروف نقره

    plate, ظروف زینتی، ظروف طلا، ظروف نقره

    All the museum plate was stolen.

    تمام ظرف‌های زینتی موزه دزدیده شده بودند.

    He admired the intricate designs of the church plate.

    او طراحی‌های ظریف ظروف زینتی کلیسا را ​​تحسین کرد.

    noun countable

    پلاک

    Motorcycles are required to carry visible plates at all times.

    موتورسیکلت‌ها موظف‌اند همواره پلاک قابل مشاهده داشته باشند.

    Without a plate, the vehicle is not legally allowed on the road.

    بدون پلاک، خودرو اجازه‌ی قانونی برای حرکت در جاده را ندارد.

    verb - transitive

    آبکاری کردن، روکش کردن، روکش‌دهی کردن (قرار دادن لایه‌ی نازکی از فلزاتی مانند طلا و نقره بر روی سطح جسم دیگر)

    The dishes are plated with gold.

    این ظرف‌ها با طلا آبکاری شده‌اند.

    She decided to plate the jewelry with silver.

    او تصمیم گرفت که جواهرات را با روکش نقره آبکاری کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد plate

    1. noun dish or meal served
      Synonyms:
      serving portion course dish helping bowl platter service casserole trencher
    1. noun sheet, panel
      Synonyms:
      layer coat plane panel leaf foil print slice slab lamina scale flake disc stratum spangle lamella
    1. verb coat with metallic material
      Synonyms:
      cover layer overlay laminate face gild silver chrome nickel enamel bronze electroplate anodize foil flake encrust scale platinize stratify

    Idioms

    on a plate

    (عامیانه) با کوشش کم، دو دستی (تقدیم شده)

    on one's plate

    (عامیانه) کار (در دست انجام)

    have a lot on one's plate

    بسیار پرمشغله بودن، کلی کار روی سر کسی ریختن، وقت سر خاراندن نداشتن، بسیار سرشلوغ بودن

    سوال‌های رایج plate

    گذشته‌ی ساده plate چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده plate در زبان انگلیسی plated است.

    شکل سوم plate چی میشه؟

    شکل سوم plate در زبان انگلیسی plated است.

    شکل جمع plate چی میشه؟

    شکل جمع plate در زبان انگلیسی plates است.

    وجه وصفی حال plate چی میشه؟

    وجه وصفی حال plate در زبان انگلیسی plating است.

    سوم‌شخص مفرد plate چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد plate در زبان انگلیسی plates است.

    ارجاع به لغت plate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «plate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plate

    لغات نزدیک plate

    • - platan or platane
    • - platanaceous
    • - plate
    • - plate block
    • - plate glass
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.