امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Have A Lot On One's Plate

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom
بسیار پرمشغله بودن، کلی کار روی سر کسی ریختن، وقت سر خاراندن نداشتن، بسیار سرشلوغ بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I can't help you; I have a lot on my plate nowadays.
- نمی‌تونم بهت کمک کنم؛ این‌روزا وقت سر خاروندن هم ندارم.
- I can't join the new project; I already have a lot on my plate.
- نمی‌توانم به پروژه بپیوندم؛ همین‌جوریشم کلی کار روی سرم ریخته.
- She can't join us for dinner because she has a lot on her plate this week.
- او نمی‌تواند برای شام به ما بپیوندد زیرا این هفته سرش بسیار شلوغ است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد have a lot on one's plate

  1. idiom to have many responsibilities, tasks, or challenges to deal with at the same time

ارجاع به لغت have a lot on one's plate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «have a lot on one's plate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/have-a-lot-on-ones-plate

لغات نزدیک have a lot on one's plate

پیشنهاد بهبود معانی