گذشتهی ساده:
babiedشکل سوم:
babiedسوم شخص مفرد:
babiesوجه وصفی حال:
babyingشکل جمع:
babies(عامیانه) مجبور به انجام کاری شدن (به خاطر شانه خالی کردن دیگران)، (کارها) روی دست کسی افتادن
to throw the baby out with the bathwater
(عامیانه) تر و خشک را با هم سوزاندن، (به خاطر عجله یا تعصب و غیره) چیز خوب را به همراه چیزهای بد از دست دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «baby» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/baby