فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Adolescent

ˌædəˈlesnt ˌædəˈlesnt

شکل جمع:

adolescents

صفت تفضیلی:

more adolescent

صفت عالی:

most adolescent

معنی و نمونه‌جمله

adjective noun countable C2

نوجوان، بالغ، جوان، رشید

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

His remarks struck me as being adolescent and ill-judged.

گفته‌هایش به نظرم خام و نابخردانه بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد adolescent

  1. adjective preadult or immature
    Synonyms:
    young teenage teen juvenile youthful growing boyish girlish pubescent puerile
    Antonyms:
    infant adult
  1. noun person in puberty, preadulthood
    Synonyms:
    teenager teen youth youngster juvenile minor stripling teenybopper sweet sixteen
    Antonyms:
    adult infant

ارجاع به لغت adolescent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «adolescent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adolescent

لغات نزدیک adolescent

پیشنهاد بهبود معانی