شکل جمع:
teensهمچنین در معنای اول میتوان از teenage بهجای teen استفاده کرد.
همچنین در معنای دوم میتوان از teenager بهجای teen استفاده کرد.
نوجوانی، مربوط به نوجوان
Her teen sister loves listening to pop music.
خواهر نوجوان او عاشق گوش دادن به موسیقی پاپ است.
He faced typical teen challenges during high school.
او در دوران دبیرستان با چالشهای عادی نوجوانی مواجه شد.
نوجوان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
When I was a teen
وقتی که نوجوان بودم
That teen has a talent for painting.
آن نوجوان استعداد نقاشی دارد.
قدیمی آسیب، غصه، رنج، درد، اندوه، فلاکت، بدبختی، تباهی، عذاب
The teen of her loss lingered long after the funeral.
درد از دست دادن او مدتها پساز تشییعجنازه ماند.
The teen of betrayal felt heavier than any physical burden.
آسیب خیانت از هر مشکل جسمی سنگینتر بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «teen» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/teen