فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Teen

tiːn tiːn

شکل جمع:

teens

توضیحات:

همچنین در معنای اول می‌توان از teenage به‌جای teen استفاده کرد.

همچنین در معنای دوم می‌توان از teenager به‌جای teen استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

نوجوانی، مربوط به نوجوان

Her teen sister loves listening to pop music.

خواهر نوجوان او عاشق گوش دادن به موسیقی پاپ است.

He faced typical teen challenges during high school.

او در دوران دبیرستان با چالش‌های عادی نوجوانی مواجه شد.

noun countable

نوجوان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

When I was a teen

وقتی که نوجوان بودم

That teen has a talent for painting.

آن نوجوان استعداد نقاشی دارد.

noun countable uncountable

قدیمی آسیب، غصه، رنج، درد، اندوه، فلاکت، بدبختی، تباهی، عذاب

The teen of her loss lingered long after the funeral.

درد از دست دادن او مدت‌ها پس‌از تشییع‌جنازه ماند.

The teen of betrayal felt heavier than any physical burden.

آسیب خیانت از هر مشکل جسمی سنگین‌تر بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد teen

  1. noun a young person, usually between the ages of 13 and 19
    Synonyms:
    teenager youth adolescent teener stripling
  1. adjective being of the age 13 through 19
    Synonyms:
    teenage teenaged adolescent

ارجاع به لغت teen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «teen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/teen

لغات نزدیک teen

پیشنهاد بهبود معانی