فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Boyish

ˈbɔɪɪʃ ˈbɔɪ-ɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more boyish
  • صفت عالی:

    most boyish

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    پسرمانند
    • - Kennedy's boyish looks
    • - قیافه‌ی پسرمانند کندی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد boyish

  1. adjective youthful
    Synonyms: adolescent, boylike, childish, immature, innocent, juvenile, puerile, young
    Antonyms: adult, mature

ارجاع به لغت boyish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boyish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/boyish

لغات نزدیک boyish

پیشنهاد بهبود معانی