شکل جمع:
innocentsصفت تفضیلی:
more innocentصفت عالی:
most innocent(از نظر مذهبی) بیگناه، بیمعصیت، بیتقصیر، مبرا
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
The judge pronounced him innocent.
قاضی بیگناهیاش را اعلام کرد.
زودباور، زودگول، گولو، نادان، بیخبر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was completely innocent of the trouble he had caused.
او بهطورکامل از دردسری که درست کرده بود، بیخبر بود.
صاف و ساده، سادهدل، سادهلوح، بیشیله پیله، بیریا
Innocents abroad.
سادهلوحانی که به خارج رفتهاند.
innocent of adornment
بدون تزیین
When it comes to money he is not as innocent as he looks.
در مورد پول آنقدرها هم که بهنظر میآید، سادهلوح نیست.
بیضرر، بیزیان، خوش خیم، بیآزار، بیخطر
innocent vanity
غرور بیضرر
an innocent tumor
غدهی خوشخیم
مقدس، معصوم، خوش جنس، پاکنهاد، نیکوسرشت
his innocent heart
قلب پاک او
عاری از، فاقد، بدون
He is completely innocent of mathematics.
او اصلاً از ریاضیات سر در نمیآورد.
آدم بیگناه، آدم ساده، آدم معصوم
two innocents
دو آدم بیگناه
The innocent shall go to heaven and the sinful to hell.
بیگناهان به بهشت و گناهکاران به دوزخ خواهند رفت.
آدم تازهکار و بیتجربه
اسم خاص مذکر (نام چند تن از پاپ های اعظم)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «innocent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/innocent