حقوق از روی بیگناهی، با بیگناهی، بیگناهانه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
The lawyer says that his client was acting innocently.
وکیل میگوید که موکلش از روی بیگناهی رفتار کرده است.
After the jury announces him innocently, Alston's happy hug his Attorney Russ peduncle - Harding.
پس از اینکه هیئت منصفه او را بیگناه اعلام کرد، آلستون با خوشحالی وکیل خود (راس پدانکل - هاردینگ) را در آغوش گرفت.
معصومانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
"Something wrong?" he asks a little too innocently.
کمی بیشازحد معصومانه میپرسد: «اتفاقی افتاده؟»
Her relationship with a married colleague started innocently enough.
رابطهاش با یک همکار متأهل به اندازهی کافی معصومانه شروع شد. [تقصیری در آغاز این رابطه نداشت]
بهطور بیشیلهپیله، از روی سادگی، کودکمآبانه
He smiled at her innocently.
از روی سادگی به او لبخند زد.
Think innocently and justly.
بهطور بیشیله پیله و منصفانه بیندیشید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «innocently» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/innocently