همچنین میتوان از innocency به جای innocence استفاده کرد.
بیگناهی، بیتقصیری، پاکی، برائت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the innocence of a child
معصومیت یک طفل
He insisted upon his own innocence.
او اصرار میکرد که بیگناه است.
The police questioned his innocence.
پلیس بیگناهی او را زیر سؤال برد.
They laughed at the innocence of their rustic housekeeper.
آنان به سادهدلی کلفت روستایی خود خندیدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «innocence» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/innocence