با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Guilt

ɡɪlt ɡɪlt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun uncountable B2
تقصیر، بزه، گناه، جرم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Nobody's guilt is so obvious as to justify his execution without a trial.
- گناه هیچ‌کس آن‌قدر آشکار نیست که بتوان او را بدون محاکمه اعدام کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد guilt

  1. noun blame; bad conscience over responsibility
    Synonyms: answerability, blameworthiness, contrition, crime, criminality, culpability, delinquency, dereliction, disgrace, dishonor, error, failing, fault, indiscretion, infamy, iniquity, lapse, liability, malefaction, malfeasance, malpractice, misbehavior, misconduct, misstep, offense, onus, peccability, penitence, regret, remorse, responsibility, self-condemnation, self-reproach, shame, sin, sinfulness, slip, solecism, stigma, transgression, wickedness, wrong
    Antonyms: innocence

لغات هم‌خانواده guilt

ارجاع به لغت guilt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «guilt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/guilt

لغات نزدیک guilt

پیشنهاد بهبود معانی