شکل جمع:
responsibilitiesمسئولیت، عهده، ضمانت، جوابگویی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He does not accept any responsibility.
او هیچگونه مسئولیتی را قبول نمیکند.
It is not my responsibility to answer the phone.
وظیفهی من نیست که به تلفن جواب بدهم.
The terrorists claimed responsibility for the bombing.
تروریستها مسئولیت بمبگذاری را برعهده گرفتند.
claim responsibility (for something)
خود را مسئول یا عامل کاری دانستن
do something on one's own responsibility
به مسئولیت خود کاری را انجام دادن
to take (full) responsibility (for something)
تقصیر را (کاملاً) به عهده گرفتن، خود را (کاملاً) مسئول کاری کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «responsibility» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/responsibility