با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Competency

ˈkɑːmpətənsi ˈkɒmpɪtənsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
( competence =) صلاحیت، لیاقت، شایستگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد competency

  1. noun Physical, mental, financial, or legal power to perform
    Synonyms: ability, capability, capacity, competence, faculty, might
  2. noun Conferred power
    Synonyms: competence, authority, faculty, mandate, right
    Antonyms: incompetence

ارجاع به لغت competency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «competency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/competency

لغات نزدیک competency

پیشنهاد بهبود معانی