شکل جمع:
facultiesقوه، توان، استعداد، توانایی (فطری) (برای شنیدن و دیدن و فکر کردن و حرکت کردن و غیره)
the faculty of hearing
قوهی شنوایی
the faculty of speech
قوهی ناطقه، توانایی سخنگویی
the faculty of making friends
استعداد دوستیابی
توانایی، توانش، قابلیت (اکتسابی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her faculty for music allowed her to play multiple instruments with ease.
توانش موسیقی او به او این امکان را میداد که چندین ساز را بهراحتی بنوازد.
It takes time and practice to develop the faculty of critical thinking.
توسعهی توانایی تفکر انتقادی نیازمند زمان و تمرین است.
هیئت علمی، کادر آموزشی
Members of the faculty of the medical school had also been invited.
اعضای هیئت علمی دانشکدهی پزشکی نیز دعوت شده بودند.
the faculty and staff of this university
استادان و کادر آموزشی این دانشگاه
انگلیسی بریتانیایی دانشکده، گروه آموزشی
the head of the law faculty
رئیس دانشکدهی حقوق
the Faculty of Arts
گروه آموزشی هنر
توانایی، قدرت، اختیار (اعطاشده)
The president has the faculty to veto legislation.
رئیس جمهور این توانایی را دارد که قوانین را وتو کند.
The manager has the faculty to hire and fire employees.
مدیر اختیار استخدام و اخراج کارکنان را دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «faculty» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/faculty