شکل جمع:
flairsشامه سگ، بویایی، (مجا) قوه تشخیص، فراست، استعداد، خصیصه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He had a flair for classical music.
او شم موسیقی کلاسیک داشت.
He did every thing with a flair.
او در کارهایش سیلقه و ذوق خاصی به خرج میداد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flair» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flair