آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Mastery

ˈmæstəri ˈmɑːstri

معنی mastery | جمله با mastery

noun uncountable

چیرگی، سلطه، تسلط، اشراف، فرمانروایی

He wanted to gain mastery over all of Asia.

او می‌خواست بر تمام آسیا فرمانروایی کند.

Achieving mastery in a foreign language takes time and dedication.

دستیابی به تسلط در یک زبان خارجی نیازمند زمان و تعهد است.

noun uncountable

مهارت، توانایی، خبرگی، استادی، تبحر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

his mastery of chess

مهارت او در شطرنج

Her mastery of the piano impressed everyone at the concert.

مهارت او در پیانو، همه را در کنسرت تحت‌تاثیر قرار داد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mastery

ارجاع به لغت mastery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mastery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mastery

لغات نزدیک mastery

پیشنهاد بهبود معانی