آخرین به‌روزرسانی:

Wizardry

ˈwɪzərdri ˈwɪzədri

معنی و نمونه‌جمله

noun

جادوگری، جادویی، سحر، افسونگری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He proved his wizardry as a merchant.

او مهارت خود را به‌عنوان یک بازرگان اثبات کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wizardry

  1. noun exceptional creative ability
    Synonyms:
    genius
  1. noun the use of supernatural powers to influence or predict events
    Synonyms:
    magic witchcraft witchery sorcery conjuration thaumaturgy sortilege theurgy witching

ارجاع به لغت wizardry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wizardry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wizardry

لغات نزدیک wizardry

پیشنهاد بهبود معانی