فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wizen

ˈwaɪzən ˈwaɪzən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun adjective adverb
    خشکیده، چروک، لاغر، پژمرده یا پلاسیده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wizen

  1. adjective Lean and wrinkled by shrinkage as from age or illness; ; ; ; -W.F.Starkie
    Synonyms: shriveled, shrivelled, shrunken, withered, wizened
  2. verb To make or become no longer fresh or shapely because of loss of moisture
    Synonyms: dry up, mummify, sear, shrivel, wither

ارجاع به لغت wizen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wizen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wizen

لغات نزدیک wizen

پیشنهاد بهبود معانی