گذشتهی ساده:
mummifiedشکل سوم:
mummifiedسومشخص مفرد:
mummifiesوجه وصفی حال:
mummifyingمومیایی کردن
The ancient Egyptians used to mummify their dead.
مصریان باستان مردگان خود را مومیایی میکردند.
The process of mummifying a body could take up to seventy days.
فرایند مومیایی کردن یک جسد ممکن بود تا هفتاد روز طول بکشد.
مثل مومیایی خشک شدن، پژمرده و مومیاییوار شدن، خشک و چروکیده شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The leaves mummified under the hot sun.
برگها در زیر آفتاب داغ خشک و چروکیده شدند.
The flowers mummified in the heat, losing their color and shape.
گلها در گرما پژمرده شدند و رنگ و شکل خود را از دست دادند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mummify» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mummify