فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Mummified

American: ˈməməˌfaɪd British: ˈmʌmɪfaɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    mummifies
  • وجه وصفی حال:

    mummifying

معنی

  • adverb
    مومیایی(شده)طب خشکیده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mummified

  1. verb To make or become no longer fresh or shapely because of loss of moisture
    Synonyms: mortified, seared, wizened, withered, shrivelled

ارجاع به لغت mummified

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mummified» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mummified

لغات نزدیک mummified

پیشنهاد بهبود معانی