با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Withered

ˈwɪðərd ˈwɪðəd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

پژولیده، پلاسیده، پژمرده، خشکیده، چروک‌خورده (از خشکی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد withered

  1. verb Droop, decline
    Synonyms: stupefied, stunned, petrified, paralyzed, numbed, benumbed
    Antonyms: grown, bloomed
  2. adjective Lean and wrinkled by shrinkage as from age or illness; ; ; ; -W.F.Starkie
    Synonyms: shriveled, dried-up, shrunken, wilted, decayed, deteriorated, dead, shrivelled, browned, faded, parched, drooping, sere, wrinkled, sear, wizen, wizened
    Antonyms: fresh, blooming, alive
  3. verb To waste away from longing or grief
    Synonyms: pined, languished
  4. verb Lose freshness, vigor, or vitality
    Synonyms: shrivelled, faded, wizened, deteriorated, died, decayed, wilted, shrunken, seared, wrinkled, drooped, weakened, wasted, waned, stunned, paralyzed, languished, dehydrated, declined, blighted, atrophied, mummified, aged
    Antonyms: bloomed, revived

ارجاع به لغت withered

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «withered» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/withered

لغات نزدیک withered

پیشنهاد بهبود معانی