فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Parched

pɑːrtʃt pɑːtʃt

سوم‌شخص مفرد:

parches

وجه وصفی حال:

parching

صفت تفضیلی:

more parched

صفت عالی:

most parched

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

خشک، خشکیده، تشنه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

It was the height of summer and the land was parched and brown.

اوج تابستان بود و زمین آفتاب‌خورده و تشنه بود.

He raised the water bottle to his parched lips.

بطری آب را به لب‌های خشکیده‌اش نزدیک کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد parched

  1. adjective dry
    Synonyms:
    dried out dehydrated thirsty dried up dry as dust waterless arid burned scorched withered shriveled cotton-mouth
    Antonyms:
    wet damp moist

ارجاع به لغت parched

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «parched» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/parched

لغات نزدیک parched

پیشنهاد بهبود معانی