آخرین به‌روزرسانی:

Parched

pɑːrtʃt pɑːtʃt

سوم‌شخص مفرد:

parches

وجه وصفی حال:

parching

صفت تفضیلی:

more parched

صفت عالی:

most parched

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

خشک، خشکیده، تشنه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

It was the height of summer and the land was parched and brown.

اوج تابستان بود و زمین آفتاب‌خورده و تشنه بود.

He raised the water bottle to his parched lips.

بطری آب را به لب‌های خشکیده‌اش نزدیک کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد parched

  1. adjective dry
    Synonyms:
    dried out dehydrated thirsty dried up dry as dust waterless arid burned scorched withered shriveled cotton-mouth
    Antonyms:
    wet damp moist

ارجاع به لغت parched

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «parched» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/parched

لغات نزدیک parched

پیشنهاد بهبود معانی