سومشخص مفرد:
parchesوجه وصفی حال:
parchingصفت تفضیلی:
more parchedصفت عالی:
most parchedخشک، خشکیده، تشنه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It was the height of summer and the land was parched and brown.
اوج تابستان بود و زمین آفتابخورده و تشنه بود.
He raised the water bottle to his parched lips.
بطری آب را به لبهای خشکیدهاش نزدیک کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «parched» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/parched