صفت تفضیلی:
moisterصفت عالی:
moistestنمناک، نمدار، تر، گریان، مرطوب، پر از آب
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Jungles abound in warm moist regions.
در نواحی گرم و مرطوب جنگل فراوان است.
The outer wall of the jug was moist and cool.
دیوارهی بیرونی کوزه تر و خنک بود.
The baby's lips were red and moist.
لبهای کودک قرمز و تر بود.
a moist sound
صدای حاکی از وجود آب
moist grapes
انگور آبدار
She greeted her wounded brother with moist eyes.
او با چشمان اشکآلود به برادر زخمی خود خوشامد گفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «moist» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/moist