فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Moist

mɔɪst mɔɪst

صفت تفضیلی:

moister

صفت عالی:

moistest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

نمناک، نم‌دار، تر، گریان، مرطوب، پر از آب

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Jungles abound in warm moist regions.

در نواحی گرم و مرطوب جنگل فراوان است.

The outer wall of the jug was moist and cool.

دیواره‌ی بیرونی کوزه تر و خنک بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The baby's lips were red and moist.

لب‌های کودک قرمز و تر بود.

a moist sound

صدای حاکی از وجود آب

moist grapes

انگور آبدار

She greeted her wounded brother with moist eyes.

او با چشمان اشک‌آلود به برادر زخمی خود خوشامد گفت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد moist

  1. adjective wet, wettish
    Synonyms:
    watery rainy damp dripping soggy humid muggy dewy drizzly clammy dampish wettish not dry drippy dank oozy teary
    Antonyms:
    dry

ارجاع به لغت moist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «moist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/moist

لغات نزدیک moist

پیشنهاد بهبود معانی