فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dewy

ˈduːi ˈdjuːi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    شبنم‌دار، ژاله‌دار، تر، ترکرده، مرطوب، تازه
    • - a dewy lawn
    • - چمن پوشیده از شبنم
    • - her dewy tears
    • - اشک‌های شبنم‌سان او
    • - the dewy coolness of the evening
    • - خنکی روح‌نواز شب
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dewy

  1. adjective Wet with dew
    Synonyms: aqueous, moist, bedewed, glistening, watery

ارجاع به لغت dewy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dewy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dewy

لغات نزدیک dewy

پیشنهاد بهبود معانی