صفت تفضیلی:
more wateryصفت عالی:
most wateryآبی، آبدار، اشکبار، پرآب، آبکی، رقیق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
watery soup
سوپ آبکی
Sisters met with watery eyes.
خواهران با چشمان اشکبار با هم ملاقات کردند.
sailors lying in their watery graves
ملوانانی که در گورهای دریایی خود خوابیدهاند
a watery style of writing
سبک نویسندگی سست
a watery blue
آبی کمرنگ
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «watery» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/watery