امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fluid

ˈfluːɪd ˈfluːɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fluids
  • صفت تفضیلی:

    more fluid
  • صفت عالی:

    most fluid

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C2
سیال، روان، نرم و آبکی، مایع، متحرک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Water is fluid but a stone is solid.
- آب سیال (شاره) است، ولی سنگ جامد است.
- Very hot metals become fluid.
- فلزات بسیار داغ شاره (سیال) می‌شوند.
- our plans are still fluid
- نقشه‌های ما هنوز انعطاف‌پذیرند (قطعی نشده‌اند)
- the fluid movements of ice-skaters
- حرکات موزون اسکیت‌بازان
- fluid capital
- سرمایه‌ی نقد
- fluid assets
- موجودی‌های نقد
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fluid

  1. adjective liquid
    Synonyms: aqueous, flowing, fluent, in solution, juicy, liquefied, lymphatic, melted, molten, running, runny, serous, uncongealed, watery
    Antonyms: solid
  2. adjective adaptable, changeable
    Synonyms: adjustable, changeful, flexible, floating, fluctuating, indefinite, malleable, mercurial, mobile, mutable, protean, shifting, unsettled, unstable, unsteady, variable
    Antonyms: inflexible, stable, unchangeable
  3. noun liquid
    Synonyms: aqua, broth, chaser, cooler, goo, goop, juice, liquor, solution, vapor
    Antonyms: solid

Collocations

  • correction fluid

    لاک غلط‌گیر (مایع سفیدی که روی غلط‌های نوشتاری می‌مالند تا محو شوند)

ارجاع به لغت fluid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fluid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fluid

لغات نزدیک fluid

پیشنهاد بهبود معانی