فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Vapor

ˈveɪpər ˈveɪpə

شکل جمع:

vapors

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

( vapour ) بخار، دمه، مه، تبخیر کردن یا شدن، بخوردادن، چاخان کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

the vapor coming out of the samovar

بخاری که از سماور بیرون می‌آمد

water vapor

بخار آب

نمونه‌جمله‌های بیشتر

My breath was vaporing in the cold air.

در هوای سرد نفسم بخار می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vapor

  1. noun fumes, mist
    Synonyms:
    gas smoke steam fog haze breath moisture condensation exhalation dampness mist effluvium miasma reek

ارجاع به لغت vapor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vapor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vapor

لغات نزدیک vapor

پیشنهاد بهبود معانی