با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Vapor

ˈveɪpər ˈveɪpə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    vapors

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    ( vapour ) بخار، دمه، مه، تبخیر کردن یا شدن، بخوردادن، چاخان کردن
    • - the vapor coming out of the samovar
    • - بخاری که از سماور بیرون می‌آمد
    • - water vapor
    • - بخار آب
    • - My breath was vaporing in the cold air.
    • - در هوای سرد نفسم بخار می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد vapor

  1. noun fumes, mist
    Synonyms: breath, condensation, dampness, dew, effluvium, exhalation, fog, gas, haze, miasma, moisture, reek, smog, smoke, steam

ارجاع به لغت vapor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vapor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vapor

لغات نزدیک vapor

پیشنهاد بهبود معانی