بخار، بخار دهان، بخار از دهان خارج کردن، متصاعدشدن، بوی بد دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
sea reek
بخار دریا
the sharp reek of that farmer's pipe
تعفن شدید چپق آن کشاورز
a marsh reeking in the sun
باتلاقی که در آفتاب بخار متصاعد میکرد
a restaurant that reeks of garlic
رستورانی که بوی سیر میدهد
a building which reeks of poverty
ساختمانی که از آن بوی فقر میبارد
His manner reeks of prosperity.
رفتار او دال بر کامیابی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reek» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reek