Reek

riːk riːk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
بخار، بخار دهان، بخار از دهان خارج کردن، متصاعدشدن، بوی بد دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- sea reek
- بخار دریا
- the sharp reek of that farmer's pipe
- تعفن شدید چپق آن کشاورز
- a marsh reeking in the sun
- باتلاقی که در آفتاب بخار متصاعد می‌کرد
- a restaurant that reeks of garlic
- رستورانی که بوی سیر می‌دهد
- a building which reeks of poverty
- ساختمانی که از آن بوی فقر می‌بارد
- His manner reeks of prosperity.
- رفتار او دال بر کامیابی است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reek

  1. noun strong odor
    Synonyms: effluvium, fetor, mephitis, smell, stench, stink
  2. verb smell of; be characterized by
    Synonyms: be permeated by, be redolent of, emit, fume, give off odor, have an odor, smell, smoke, steam, stench, stink

ارجاع به لغت reek

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reek» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reek

لغات نزدیک reek

پیشنهاد بهبود معانی