با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Emit

ɪˈmɪt ɪˈmɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    emitted
  • شکل سوم:

    emitted
  • سوم شخص مفرد:

    emits
  • وجه وصفی حال:

    emitting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb C2
    ساطع کردن
  • adverb
    بیرون دادن، خارج کردن، بیرون ریختن، انتشار نور منتشرکردن
    • - A fire emitting heat and smoke.
    • - آتشی که گرما و دود می‌دهد.
    • - Geysers emit water.
    • - آب‌فشان‌ها آب می‌جهانند.
    • - Gamma rays may continue to be emitted for years.
    • - ممکن است برون‌فشانی اشعه‌ی گاما تا چندین سال دیگر ادامه داشته باشد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد emit

  1. verb diffuse, discharge
    Synonyms: afford, beam, belch, breathe, cast out, disembogue, drip, eject, emanate, erupt, evacuate, excrete,exhale, expectorate, expel, expend, expire,extrude, exude, give off, give out, give vent to, gush, issue, jet, let off, loose, ooze, pass, perspire, pour, pronounce, purge, radiate, reek, secrete, send forth, send out, shed, shoot, speak, spew, spill, spit, squirt, throw out, transmit, utter, vent, voice, void, vomit, yield
    Antonyms: conceal, contain, refrain, repress, suppress, withhold

ارجاع به لغت emit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emit

لغات نزدیک emit

پیشنهاد بهبود معانی