امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Let Off

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb B2
آزاد کردن، مرخص کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
phrasal verb
بیرون دادن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد let off

  1. phrasal verb make not subject to punishment or action
    Synonyms:
    abandon absolve discharge dispense drop excuse exempt exonerate forgive let go pardon privilege from release relieve remove spare
    Antonyms:
    blame incarcerate punish
  1. phrasal verb Cause to explode or come out; to release

ارجاع به لغت let off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «let off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/let-off

لغات نزدیک let off

پیشنهاد بهبود معانی