Let On

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
فاش کردن، آشکار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
phrasal verb
وانمود کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد let on

  1. phrasal verb acknowledge, admit
    Synonyms: allow, avow, betray, concede, confess, disclose, divulge, give away, grant, hint, imply, indicate, let out, make known, mouth, own, own up, reveal, say, spill, suggest, tell, uncover, unveil
    Antonyms: deny, disacknowledge

ارجاع به لغت let on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «let on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/let-on

لغات نزدیک let on

پیشنهاد بهبود معانی