گذشتهی ساده:
grantedشکل سوم:
grantedسومشخص مفرد:
grantsوجه وصفی حال:
grantingشکل جمع:
grantsکمک مالی، کمکهزینه، کمک، گرنت، بورس
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
The hospital received a $5000 grant.
این بیمارستان ۵۰۰۰ دلار کمک مالی دریافت کرد.
The university was awarded a grant from the National Science Foundation to conduct a study on climate change.
این دانشگاه از بنیاد ملی علوم برای انجام پژوهشی در مورد تغییر اقلیم، کمکهزینه دریافت کرد.
موافقت کردن، قبول کردن، اجابت کردن (دعا)، برآوردن (آرزو)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her wish was granted.
آرزویش برآورده شد.
to grant a friend his wish
خواهش یک دوست را اجابت کردن
دادن، بخشیدن، اعطا کردن
He was granted a week's leave of absence.
به او یک هفته مرخصی دادند.
He was granted British citizenship.
به او تابعیت بریتانیا اعطا شد.
to grant a loan to an applicant
به درخواستکننده وام دادن
تصدیق کردن، پذیرفتن، قبول کردن، مسلم دانستن
Don't take my friendship for granted!
دوستی مرا مسلم نپندار!
I grant your first point but not your second.
نکتهی اول شما را قبول دارم؛ ولی دومی را نه.
اعطا، اهدا، واگذاری، بخشش، تخصیص (پول)
a land grant
اهدای زمین
substantial grant
تخصیص قابل توجه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grant