آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Grant

    ɡrænt ɡrɑːnt

    گذشته‌ی ساده:

    granted

    شکل سوم:

    granted

    سوم‌شخص مفرد:

    grants

    وجه وصفی حال:

    granting

    شکل جمع:

    grants

    معنی grant | جمله با grant

    noun countable B1

    کمک مالی، کمک‌هزینه، کمک، گرنت، بورس

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    The hospital received a $5000 grant.

    این بیمارستان ۵۰۰۰ دلار کمک مالی دریافت کرد.

    The university was awarded a grant from the National Science Foundation to conduct a study on climate change.

    این دانشگاه از بنیاد ملی علوم برای انجام پژوهشی در مورد تغییر اقلیم، کمک‌هزینه دریافت کرد.

    verb - transitive

    موافقت کردن، قبول کردن، اجابت کردن (دعا)، برآوردن (آرزو)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    Her wish was granted.

    آرزویش برآورده شد.

    to grant a friend his wish

    خواهش یک دوست را اجابت کردن

    verb - transitive

    دادن، بخشیدن، اعطا کردن

    He was granted a week's leave of absence.

    به او یک هفته مرخصی دادند.

    He was granted British citizenship.

    به او تابعیت بریتانیا اعطا شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to grant a loan to an applicant

    به درخواست‌کننده وام دادن

    verb - transitive

    تصدیق کردن، پذیرفتن، قبول کردن، مسلم دانستن

    Don't take my friendship for granted!

    دوستی مرا مسلم نپندار!

    I grant your first point but not your second.

    نکته‌ی اول شما را قبول دارم؛ ولی دومی را نه.

    noun

    اعطا، اهدا، واگذاری، بخشش، تخصیص (پول)

    a land grant

    اهدای زمین

    substantial grant

    تخصیص قابل‌ توجه

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد grant

    1. noun allowance, gift
      Synonyms:
      gift donation contribution award subsidy scholarship stipend allocation allotment appropriation concession privilege boon benefaction bequest endowment present charity alms dole handout assistance bounty gratuity lump fellowship admission
      Antonyms:
      loss forfeit
    1. verb authorize, allow
      Synonyms:
      allow permit give agree to consent to admit cede relinquish yield transfer convey assign allocate allot bestow award confer impart invest present donate vouchsafe bless profess own assume accept accord acknowledge acquiesce concede surrender own up go along with give in shake on sign on sign off on give the nod give thumbs-up come around come through come across drop gift with give out avow stake
      Antonyms:
      deny refuse veto condemn

    سوال‌های رایج grant

    گذشته‌ی ساده grant چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده grant در زبان انگلیسی granted است.

    شکل سوم grant چی میشه؟

    شکل سوم grant در زبان انگلیسی granted است.

    شکل جمع grant چی میشه؟

    شکل جمع grant در زبان انگلیسی grants است.

    وجه وصفی حال grant چی میشه؟

    وجه وصفی حال grant در زبان انگلیسی granting است.

    سوم‌شخص مفرد grant چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد grant در زبان انگلیسی grants است.

    ارجاع به لغت grant

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «grant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grant

    لغات نزدیک grant

    • - granolith
    • - granophyre
    • - grant
    • - grant custody to
    • - grant permission
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.