قبول کردن، پذیرفتن، موافقت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Both sides in the conflict have agreed to the terms of the peace treaty.
هر دو طرف درگیری، مفاد معاهدهی صلح را پذیرفتهاند.
I agreed to take the bus instead of driving.
پذیرفتم به جای رانندگی کردن، سوار اتوبوس شوم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «agree to» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/agree-to