فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Agree To

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb A2

قبول کردن، پذیرفتن، موافقت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Both sides in the conflict have agreed to the terms of the peace treaty.

هر دو طرف درگیری، مفاد معاهده‌ی صلح را پذیرفته‌اند.

I agreed to take the bus instead of driving.

پذیرفتم به جای رانندگی کردن، سوار اتوبوس شوم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد agree to

  1. verb consent to
    Synonyms:
    accept allow approve support endorse confirm ratify go along with comply with abide by acknowledge settle for contract shake on
    Antonyms:
    refuse reject dispute dissent

ارجاع به لغت agree to

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «agree to» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/agree-to

لغات نزدیک agree to

پیشنهاد بهبود معانی