فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Agree To

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb A2
    قبول کردن، پذیرفتن، موافقت کردن
    • - Both sides in the conflict have agreed to the terms of the peace treaty.
    • - هر دو طرف درگیری، مفاد معاهده‌ی صلح را پذیرفته‌اند.
    • - I agreed to take the bus instead of driving.
    • - پذیرفتم به جای رانندگی کردن، سوار اتوبوس شوم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد agree to

  1. verb consent to
    Synonyms: approve, endorse, accept, settle for, support, allow, ratify, comply with, confirm, go along with, abide by, acknowledge, contract, shake on
    Antonyms: refuse, dispute, dissent, reject

ارجاع به لغت agree to

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «agree to» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/agree-to

لغات نزدیک agree to

پیشنهاد بهبود معانی