گذشتهی ساده:
contractedشکل سوم:
contractedسومشخص مفرد:
contractsوجه وصفی حال:
contractingشکل جمع:
contractsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
به پیمان یا قراردادی پیوستن
1- کنترات کردن، مقاطعه کردن یا دادن 2- (انگلیس) پیمان یا قراردادی را ملغی کردن
(طبق قرارداد) موظف بودن، قرارداد داشتن با
قرارداد بستن، (رسما) پیمان مبادله کردن
put (something) out to contract
به مقاطعه دادن، (در مورد شرکت بزرگتر) کاری را طبق قرارداد قبول کردن و سپس به مقاطعه کاران کوچکتر تفویض کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «contract» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contract