فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Acquire

əˈkwaɪr əˈkwaɪə

گذشته‌ی ساده:

acquired

شکل سوم:

acquired

سوم‌شخص مفرد:

acquires

وجه وصفی حال:

acquiring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2

(با کوشش) به‌ دست آوردن، تحویل کردن، کسب کردن، فرا گرفتن، آموختن، صاحب شدن، مالک شدن، اندوختن، یافتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He acquired great wealth.

ثروت کلانی به چنگ آورده.

Most skills are acquired.

بیشتر مهارت‌ها اکتسابی است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

acquired knowledge

دانش اکتسابی

acquired traits

ویژگی‌های اکتسابی

to acquire learning

کسب دانش کردن

infants' acquired heart diseases

بیماری‌های قلبی اکتسابی نوزادان

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد acquire

  1. verb obtain or receive
    Synonyms:
    get gain win earn secure achieve attain take have access collect gather procure buy catch grab snag land pick up cop amass promote bring in hustle annex corral wangle scare up get hold of get hands on take possession of latch onto lock up rack up
    Antonyms:
    lose forfeit yield relinquish surrender fail forgo

لغات هم‌خانواده acquire

  • verb - transitive
    acquire

ارجاع به لغت acquire

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «acquire» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/acquire

لغات نزدیک acquire

پیشنهاد بهبود معانی