آغل، جای اسب و گله، دفاعی که از واگون و عرابه میسازند، حصار درست کردن، احاطه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He kept the cows in one corral and the horses in another.
او گاوها را در یک حصار و اسبها را در حصاری دیگر نگهداری میکرد.
She first corralled the sheep and then milked the cows.
اول گوسفندها را جا کرد و سپس گاوها را دوشید.
Reporters corralled the senator in a corner of the lobby.
خبرنگاران سناتور را در گوشهی سرسرا گیر انداختند.
He is going to corral most of the votes.
او اکثریت آرا را به دست خواهد آورد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «corral» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/corral