گذشتهی ساده:
poundedشکل سوم:
poundedسومشخص مفرد:
poundsوجه وصفی حال:
poundingشکل جمع:
poundsپوند (علامت اختصاری آن £ یا ₤ است)
آغل
بازداشتگاه متهمین
استخر یا حوض آب
کوبیدن، با مشت زدن
to pound in a mortar
در هاون کوبیدن
They pound rice until it turns into soft flour.
آنها برنج را میکوبند تا تبدیل به آرد نرم شود.
The barbarians are pounding at the gates of civilization.
بربرها بر دروازههای تمدن میکوبند.
He pounded with his fist on the table and said, "no, never!"
مشتش را بر میز کوفت و گفت: «نه، هرگز!»
to pound nails into a board
به تختهای میخ کوفتن
Waves pound the beach.
امواج ساحل را میکوبند.
Our cannons pounded the enemy's positions.
توپهای ما مواضع دشمن را کوبیدند.
to pound out a story on the typewriter
تقتقکنان با ماشین تحریر حکایت نگاشتن
to pound out a tune on the piano
با پیانو دنگدنگ آهنگ نواختن
We must pound some sense into his head.
بایستی قدری عقل و شعور توی کلهاش بچپانم.
My heart pounded with fear.
از ترس قلبم سخت میتپید.
The engine was pounding.
موتور تپتپ میکرد.
Don't pound up the stairs!
از پلهها اینقدر محکم و پر سر و صدا بالا نرو!
با قدمهای سنگین رفتن (بالا یا پایین)
1- کوبیدن و صاف کردن، کوفتن و پهن کردن 2- (پیانو یا ماشین تحریر - با صدای زیاد و تقلا) زدن یا ماشین کردن
(امریکا - عامیانه) خوابیدن
خیابانها را متر کردن، خیابانها را گز کردن، خیابانها را گشتن (معمولاً برای یافتن کار و غیره)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pound» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pound