فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Stomp

stɑːmp stɒmp

گذشته‌ی ساده:

stomped

شکل سوم:

stomped

سوم‌شخص مفرد:

stomps

وجه وصفی حال:

stomping

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive

راه رفتن با عصبانیت، کوبیدن محکم پاها به زمین هنگام راه رفتن، سنگین راه رفتن، با گام‌های سنگین راه رفتن، پا کوبیدن

The toddler stomped his feet in frustration.

کودک نوپا با ناراحتی پاهایش را به زمین کوبید.

He angrily stomped out of the room, slamming the door behind him.

با عصبانیت از اتاق بیرون رفت و در را پشت سرش کوبید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The boy was stomping his foot and refusing to take his food

پسرک پایش را می‌کوبد و از خوردن غذا خودداری می‌کند.

noun countable uncountable

پایکوبی، قدم سنگین، گام صدادار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

I could hear the heavy stomp coming down the hallway.

صدای قدم‌های سنگینی که از راهروی پایین می‌آمد را می‌شنیدم.

His fierce stomps were enough to intimidate anyone in his way.

گام صدادار قوی او برای ترساندن هر کسی که سر راهش بود، کافی بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stomp

  1. verb to step on heavily and repeatedly so as to crush, injure, or destroy
    Synonyms:
    tread trample stamp tramp tromp
  1. verb to walk with loud, heavy steps
    Synonyms:
    tramp stamp tromp trample
  1. noun
    Synonyms:
    music dance jazz

ارجاع به لغت stomp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stomp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stomp

لغات نزدیک stomp

پیشنهاد بهبود معانی