آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۳ خرداد ۱۴۰۳

    Tread

    tred tred

    گذشته‌ی ساده:

    trod

    شکل سوم:

    trodden

    سوم‌شخص مفرد:

    treads

    وجه وصفی حال:

    treading

    شکل جمع:

    treads

    معنی tread | جمله با tread

    verb - intransitive verb - transitive C2

    انگلیسی بریتانیایی (روی چیزی) پا گذاشتن، لگد کردن، پایمال کردن، لگدکوب کردن، زیر پا له کردن

    Those who tread on snakes get bitten.

    آنان که روی مار پا می‌گذارند، نیش می‌خورند.

    The worm was trodden underfoot.

    کرم زیر پا له شد.

    verb - intransitive verb - transitive

    ادبی راه رفتن، گام برداشتن، قدم برداشتن، پیمودن، طی کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    (A. Pope) fools rush in where angles fear to tread.

    ابلهان به محلی هجوم می‌برند که فرشتگان از قدم گذاشتن در آن واهمه دارند.

    Do not tread on the freshly painted floor.

    روی زمین تازه‌رنگ‌شده راه نروید.

    noun countable uncountable

    آج (لاستیک)

    The tread on my tires is completely worn out, I need new ones.

    آج لاستیک‌هایم کاملاً فرسوده شده است و به لاستیک نو نیاز دارم.

    The tread on her bicycle tire provided a firm grip on the muddy trails.

    آج لاستیک دوچرخه‌ی او باعث شد تا مسیرهای گل‌آلود سخت شود.

    noun singular

    صدای پا، صدای قدم، صدای گام

    I could hear the soldiers' heavy tread.

    می‌توانستم صدای گام‌های سنگین سربازان را بشنوم.

    His tread was heavy, echoing through the empty hallway.

    صدای پای او زیاد بود و در راهروی خالی پخش می‌شد.

    noun singular

    روی پله

    Be careful not to slip as you step on the uneven treads of the old staircase.

    مواظب باشید وقتی روی پله‌های ناهموار راه‌پله‌ی قدیمی قدم می‌گذارید، سر نخورید.

    The worn treads of the wooden porch creaked beneath my feet.

    روی پله‌های فرسوده‌ی ایوان چوبی زیر پایم می‌لرزید.

    verb - transitive

    اجرا کردن، عمل کردن

    There are three reasons for treading carefully in such matters.

    به سه دلیل باید در چنین مواردی با احتیاط عمل کرد.

    The performers gracefully treaded the stage, mesmerizing the audience.

    بازیگران به‌زیبایی روی صحنه اجرا کردند و تماشاگران را مسحور خود کردند.

    verb - intransitive verb - transitive

    (در پرنده‌ی نر) رابطه‌ی جنسی برقرار کردن، جماع کردن، مقاربت جنسی داشتن، آمیزش کردن

    The male peacock treads with the female to reproduce.

    طاووس نر برای تولیدمثل با ماده رابطه‌ی جنسی برقرار می‌کند.

    The male pheasant successfully treads with multiple partners in the wild.

    قرقاول نر با چندین شریک در طبیعت با موفقیت جماع می‌کند.

    noun countable

    گام‌برداری، قدم، گام

    His mistress walked with a catlike tread.

    معشوقه‌اش با گام‌های گربه‌مانند راه می‌رفت.

    Be careful with your treads on the icy sidewalk.

    مراقب قدم‌های خود در پیاده‌روی یخ‌زده باشید.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد tread

    1. noun walk
      Synonyms:
      step pace gait footstep footsteps stride track trace march tramp
    1. verb walk; bear down
      Synonyms:
      walk step march tramp hike pace stride foot hoof traipse troop trudge plod ambulate bear down crush stamp stamp on oppress repress subdue suppress quell squash subjugate trample

    Collocations

    tread water

    ایستاده شنا کردن، در جا شنا کردن

    Idioms

    tread a fine (or thin) line

    دست از پا خطا نکردن، کاملاً مواظب بودن

    tread a (particular) path

    خط‌مشی (ویژه‌ای) اتخاذ کردن

    tread the boards

    در صحنه‌ی نمایش ظاهر شدن، بازیگری کردن

    tread a measure

    رقصیدن، پایکوبی کردن

    step (or tread) on someone's toes

    پا روی پای کسی گذاشتن، به حقوق کسی تجاوز کردن، پاپی شدن

    سوال‌های رایج tread

    گذشته‌ی ساده tread چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده tread در زبان انگلیسی trod است.

    شکل سوم tread چی میشه؟

    شکل سوم tread در زبان انگلیسی trodden است.

    شکل جمع tread چی میشه؟

    شکل جمع tread در زبان انگلیسی treads است.

    وجه وصفی حال tread چی میشه؟

    وجه وصفی حال tread در زبان انگلیسی treading است.

    سوم‌شخص مفرد tread چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد tread در زبان انگلیسی treads است.

    ارجاع به لغت tread

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «tread» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tread

    لغات نزدیک tread

    • - treachery
    • - treacle
    • - tread
    • - tread a (particular) path
    • - tread a fine (or thin) line
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.