گذشتهی ساده:
strodeشکل جمع:
stridesگامهای بلند برداشتن، با قدم پیمودن، گشادگشاد راه رفتن، قدم زدن، قدم، گام، شلنگ زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A tall man was striding along the road.
مرد بلندبالایی در راستای جاده با گامهای کشیده راه میرفت.
The boy strode over the gutter.
پسر با یک گام از جوی رد شد.
within four strides of the window
در چهارقدمی پنجره
the strides made in recent years
پیشرفتهای چند سال اخیر
to make rapid strides
پیشرفت سریع کردن
بهسرعت یا فعالیت یا کارایی معمولی خود رسیدن
take something in one's stride
بدون کوشش زیاد کاری را انجام دادن یا قبول کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stride» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stride