گذشتهی ساده:
stumpedشکل سوم:
stumpedسومشخص مفرد:
stumpsوجه وصفی حال:
stumpingشکل جمع:
stumpsکنده (درخت)
The children used the tree stump as a table during their outdoor picnic.
بچهها در پیکنیک در فضای باز از کندهی درخت به عنوان میز استفاده میکردند.
The old oak tree had a massive stump after it was cut down.
درخت بلوط کهنسال پس از بریده شدن، کندهی بزرگی داشت.
ته، تهمانده (مداد و سیگار و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the stump of a pencil
ته مداد (که بقیهاش تراشیده شده است)
She crushed the stump of her cigarette under her shoe.
تهماندهی سیگارش را زیر کفشش له کرد.
قسمت باقیمانده (از عضو قطعشدهی بدن)
The stump of his arm served as a constant reminder of the accident.
قسمت باقیماندهی بازویش همواره یادآور آن حادثه بود.
The athlete's stump didn't hinder his performance.
قسمت باقیمانده بدن این ورزشکار مانع عملکرد او نشد.
ورزش میله (در کریکت)
The batsman's foot hit the stump.
پای گویزن به میله خورد.
The groundskeeper replaced the old stumps with new ones before the match.
پیش از مسابقه، متصدی نگهداری محوطه میلههای قدیمی را با میلههای جدید جایگزین کرد.
با گامهای سنگین راه رفتن، گروپگروپ راه رفتن، تاپتاپ راه رفتن
Soldiers wearing black boots stumped the street.
سربازانی که پوتینهای سیاه پوشیده بودند در خیابان با گامهای سنگین راه میرفتند.
The hiker stumbled and stumped over the uneven terrain.
کوهنورد تلوتلو میخورد و روی زمین ناهموار گروپگروپ راه میرفت.
انگلیسی آمریکایی سیاست برای سخنرانی انتخاباتی دور ... راه افتادن، مبارزهی سیار انتخاباتی کردن
She stumped across the district,
برای سخنرانی انتخاباتی دور ناحیه راه افتاد.
The politician stumps from city to city.
این سیاستمدار از شهری به شهر دیگر مبارزهی سیار انتخاباتی میکند.
ورزش سوزاندن، از بازی خارج کردن (توپزن) (در کریکت)
The fielder stumped the batter.
بازیکن انتهای زمین توپزن را سوزاند.
The opposing team successfully stumped the batter.
تیم حریف توپزن را با موفقیت از بازی خارج کرد.
گیج کردن، سردرگم کردن
This problem has had me stumped for years.
این مسئله سالهاست که مرا سردرگم کرده است.
Despite hours of research, the origins of the ancient artifact continued to stump archaeologists.
علیرغم ساعتها تحقیق، منشا این اثر باستانی همچنان باستانشناسان را گیج کرده است.
در حمایت از سیاستمدار یا عقیدهای صحبت کردن
She stumps for her favorite politician every chance she gets.
در هر فرصتی که به دست میآورد در حمایت از سیاستمدار محبوبش صحبت میکند.
He enjoys stumping for his innovative business ideas.
از صحبت کردن در حمایت از ایدههای تجاری نوآورانهاش لذت میبرد.
انگلیسی آمریکایی جایگاه سخنرانی، محل سخنرانی
The candidate delivered an impassioned speech from the stump.
این کاندیدا سخنرانی پرشوری را در جایگاه ایراد کرد.
The local park became a popular stump for people to express their opinions on various issues.
این پارک محلی به محل سخنرانی محبوبی برای مردم تبدیل شد تا نظرات خود در مورد مسائل مختلف را بیان کنند.
خپل، کوتولهی چاق (و قوی)
The stump stood out in the crowd.
خپل در میان جمعیت به چشم میآمد.
The stump waddled down the street.
کوتولهی چاق در خیابان اردکوار راه میرفت.
(عامیانه) گیج، هاجوواج، دستپاچه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stump» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stump