آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۹ بهمن ۱۴۰۲

    Stump

    stʌmp stʌmp

    گذشته‌ی ساده:

    stumped

    شکل سوم:

    stumped

    سوم‌شخص مفرد:

    stumps

    وجه وصفی حال:

    stumping

    شکل جمع:

    stumps

    معنی stump | جمله با stump

    noun countable

    کنده (درخت)

    The children used the tree stump as a table during their outdoor picnic.

    بچه‌ها در پیک‌نیک در فضای باز از کنده‌ی درخت به عنوان میز استفاده می‌کردند.

    The old oak tree had a massive stump after it was cut down.

    درخت بلوط کهن‌سال پس از بریده شدن، کنده‌ی بزرگی داشت.

    noun countable

    ته، ته‌مانده (مداد و سیگار و غیره)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    the stump of a pencil

    ته مداد (که بقیه‌اش تراشیده شده است)

    She crushed the stump of her cigarette under her shoe.

    ته‌مانده‌ی سیگارش را زیر کفشش له کرد.

    noun countable

    قسمت باقی‌مانده (از عضو قطع‌شده‌ی بدن)

    The stump of his arm served as a constant reminder of the accident.

    قسمت باقی‌مانده‌ی بازویش همواره یادآور آن حادثه بود.

    The athlete's stump didn't hinder his performance.

    قسمت باقی‌مانده بدن این ورزشکار مانع عملکرد او نشد.

    noun countable

    ورزش میله (در کریکت)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    The batsman's foot hit the stump.

    پای گوی‌زن به میله خورد.

    The groundskeeper replaced the old stumps with new ones before the match.

    پیش از مسابقه، متصدی نگهداری محوطه میله‌های قدیمی را با میله‌های جدید جایگزین کرد.

    verb - intransitive verb - transitive

    با گام‌های سنگین راه رفتن، گروپ‌گروپ راه رفتن، تاپ‌تاپ راه رفتن

    Soldiers wearing black boots stumped the street.

    سربازانی که پوتین‌های سیاه پوشیده بودند در خیابان با گام‌های سنگین راه می‌رفتند.

    The hiker stumbled and stumped over the uneven terrain.

    کوهنورد تلوتلو می‌خورد و روی زمین ناهموار گروپ‌گروپ راه می‌رفت.

    verb - intransitive verb - transitive

    انگلیسی آمریکایی سیاست برای سخنرانی انتخاباتی دور ... راه افتادن، مبارزه‌ی سیار انتخاباتی کردن

    She stumped across the district,

    برای سخنرانی انتخاباتی دور ناحیه راه افتاد.

    The politician stumps from city to city.

    این سیاستمدار از شهری به شهر دیگر مبارزه‌ی سیار انتخاباتی می‌کند.

    verb - transitive

    ورزش سوزاندن، از بازی خارج کردن (توپ‌زن) (در کریکت)

    The fielder stumped the batter.

    بازیکن انتهای زمین توپ‌زن را سوزاند.

    The opposing team successfully stumped the batter.

    تیم حریف توپ‌زن را با موفقیت از بازی خارج کرد.

    verb - transitive

    گیج کردن، سردرگم کردن

    This problem has had me stumped for years.

    این مسئله سال‌هاست که مرا سردرگم کرده است.

    Despite hours of research, the origins of the ancient artifact continued to stump archaeologists.

    علی‌رغم ساعت‌ها تحقیق، منشا این اثر باستانی همچنان باستان‌شناسان را گیج کرده است.

    verb - intransitive

    در حمایت از سیاستمدار یا عقیده‌ای صحبت کردن

    She stumps for her favorite politician every chance she gets.

    در هر فرصتی که به دست می‌آورد در حمایت از سیاستمدار محبوبش صحبت می‌کند.

    He enjoys stumping for his innovative business ideas.

    از صحبت کردن در حمایت از ایده‌های تجاری نوآورانه‌اش لذت می‌برد.

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی جایگاه سخنرانی، محل سخنرانی

    The candidate delivered an impassioned speech from the stump.

    این کاندیدا سخنرانی پرشوری را در جایگاه ایراد کرد.

    The local park became a popular stump for people to express their opinions on various issues.

    این پارک محلی به محل سخنرانی محبوبی برای مردم تبدیل شد تا نظرات خود در مورد مسائل مختلف را بیان کنند.

    noun countable

    خپل، کوتوله‌ی چاق (و قوی)

    The stump stood out in the crowd.

    خپل در میان جمعیت به چشم می‌آمد.

    The stump waddled down the street.

    کوتوله‌ی چاق در خیابان اردک‌وار راه می‌رفت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد stump

    1. noun end piece
      Synonyms:
      end tip butt tail end stub projection
    1. verb confuse, bewilder
      Synonyms:
      puzzle mystify baffle perplex dumbfound confound foil stop stymie nonplus outwit stagger bring up short stick
      Antonyms:
      help explain explicate
    1. verb walk with deliberation
      Synonyms:
      stomp stamp lumber trudge plod clomp clump barge stumble galumph

    Idioms

    up a stump

    (عامیانه) گیج، هاج‌وواج، دستپاچه

    سوال‌های رایج stump

    گذشته‌ی ساده stump چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده stump در زبان انگلیسی stumped است.

    شکل سوم stump چی میشه؟

    شکل سوم stump در زبان انگلیسی stumped است.

    شکل جمع stump چی میشه؟

    شکل جمع stump در زبان انگلیسی stumps است.

    وجه وصفی حال stump چی میشه؟

    وجه وصفی حال stump در زبان انگلیسی stumping است.

    سوم‌شخص مفرد stump چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد stump در زبان انگلیسی stumps است.

    ارجاع به لغت stump

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «stump» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stump

    لغات نزدیک stump

    • - stumblebum
    • - stumbling block
    • - stump
    • - stumpage
    • - stumpy
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.